نگران بودم الان کجای این شهرینکنه راهه خونمونو گم کردییا اگه دلت هوایه خونمونو کردتا کجای راهو اشتباه اشتباه برگردینگران بودم آه میکشیدم از ته دلمن به جای هردومون غصه میخوردماینقدر فکر تو بودم که زخمامو یادم رفتاینقدر که نفهمیدم کی و کجا کی و کجا کجا مردم کجا مردممنو اینجوری به خاطرت بسپر یه پرنده که غصتو میخوردیه پرنده که منتظر نشستو نشستیه پرنده که کنجه لونش مردمنو اینجوری به خاطرت بسپر یه پرنده که غصتو میخوردیه پرنده که منتظر نشستو نشست یه پرنده که کنج لونش مرد اشعار و مطالب زیبا...