اشعار و مطالب زیبا

متن مرتبط با «متن شعر لحظه ها معين» در سایت اشعار و مطالب زیبا نوشته شده است

سلامی پس از مدت ها به شما دوستان عزیز...

  • مدت ها بود که به وبلاگم سر نزدم این محیط رو دوست دارم ولی دنبال این بودم که حسش بیاد و بیام دوباره یک پست بگذارم به امید خدا می‌خوام فعال باشم بیشتر...داشتم بازی آرژانتین و اکوادور رو‌ می‌دیدم از اونجایی که فوتبالی هستم بازی قشنگی بود؛نیمه ی اولش تمام شده؛منتظر نیمه ی دومم..., ...ادامه مطلب

  • بعد از مدت ها دوری...

  • امروز بعد از مدت ها به یاد وبلاگ افتادم و دلم خواست بیام اینجا بنویسم و دلم برای همه ی شما دوستانم تنگ شده بود..., ...ادامه مطلب

  • در لحظه زندگی کن...

  • روی بطری نوشابه ی پپسی عبارت قشنگی نوشته شده و گفتم بنویسم اونو برای خودم و دوستان ممکنه پرکاربرد باشه توی زندگی:در لحظه زندگی کن..., ...ادامه مطلب

  • شعری از سهراب سپهری

  • به وبلاگ خاطراتم و اشعار مورد علاقه ام خوش آمدید ، امیدوارم مطالب ما برای شما مفید باشدخاطراتم و اشعار مورد علاقه امخاطره و روزمره نویسی رو خیلی دوست دارم و میخوام بعدها به یاد اونا باشم., ...ادامه مطلب

  • شعری از محمد علی بهمنی

  • به وبلاگ خاطراتم و اشعار مورد علاقه ام خوش آمدید ، امیدوارم مطالب ما برای شما مفید باشدخاطراتم و اشعار مورد علاقه امخاطره و روزمره نویسی رو خیلی دوست دارم و میخوام بعدها به یاد اونا باشم.,بهمنی ...ادامه مطلب

  • شعری از نجمه زارع

  • غم که می‌آید در و دیوار، شاعر می‌شوددر تو زندانی‌ترین رفتار شاعر می‌شود   می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی خط‌کش و نقاله و پرگار، شاعر می‌شود   تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی؟ حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود   تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود   باز می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه شاعر شد دلت؟ تو دلت را جای من بگذار شاعر می‌شود   گرچه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم , ...ادامه مطلب

  • شعری از منوچهری دامغانی

  • خاطراتم و اشعار مورد علاقه ام - شعری از منوچهری دامغانی شعری از منوچهری دامغانی دوستان! وقت عصیرست و کبابراه را گرد نشانده‌ست سحابسوی رز باید رفتن به صبوحخویشتن کردن مستان و خرابنیمجوشیده عصیر از سر خمدرکشیدن، که چنینست صوابرادمردان را هنگام عصیرشاید ار می‌نبود صافی و نابتا دو سه روز درین سایهٔ رزآب انگور گساریم به آببفروزیم همی آتش رزگسترانیم بر او سرخ کبابتاک رز باشدمان شاسپرمبرگ رز ,منوچهری,دامغانی ...ادامه مطلب

  • شعری از علیرضا آذر

  • زنده ام ،هرچه زدی تیغه به شریان نرسیدخیز بردار ببینم خطری هم داری؟   زخم از این تیغ و تبر تا که بخواهی خوردم عشق من ، ارّه ی تن تیز تری هم داری؟   ,علیرضا ...ادامه مطلب

  • شعری از حمید مصدق

  • باز کن پنجره راپرده انداخته شب بر سر راه مرغی از دور تو را میخواند گیسوانش چه بلند چشمهایش همه راز صبح خواهی دانست آنکه میخواند که بود گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید؟ آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی می شنوی روی تو را کاشکی می دیدم شانه بالا زدنترا بی قید و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد و تکان دادن سر را که عجیب عاقبت مرد؟ افسوس کاشکی می دیدم من به خود می گویم چه کسی باور کرد جنگل جا, ...ادامه مطلب

  • شعری از عطار

  • باده ناخورده مست آمده‌ايمعاشق و مي پرست آمده‌ايمساقيا خيز و جام در ده زودکه نه بهر نشست آمده‌ايمخيز تا از خودي برون آييمکه به خود پاي بست آمده‌ايمچون شکستي نبود جانان راما ز بهر شکست آمده‌ايمدر جهاني که مست هشيار استهوشياران مست آمده‌ايم, ...ادامه مطلب

  • شعری از تورج نگهبان

  • غمگین چو پاییزم ، از من بگذرشعری غم انگیزم ، از من بگذرسر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزمبگذشته در آتش همچون روزمغمگین چو پاییزم ، از من بگذرشعری غم انگیزم ، از من بگذربگذار ای بی خبر بسوزم ، چون شمعی تا سحر بسوزمدیگر ای مه به حال خسته بگذارم ، بگذر و با دل شکسته بگذارمبگذر از من تا به سوز دل بسوزمآه ، در غم این عشق بی حاصل بسوزمبگذر از من تا به سوز دل بسوزمآه ، در غم این عشق بی حاصل بسوزمبگذر تا در ش,نگهبان ...ادامه مطلب

  • شعری از رسول یونان

  • خاطراتم و اشعار مورد علاقه ام - شعری از رسول یونان شعری از رسول یونان در روشنای کمرنگ ناننمی شود در ستایش خورشید چیزی نوشتمن نتوانستماجدادم نیز نتوانسته بودندما در ظلمت رنج ها زندگی می کنیمهیچ‌کس نمی تواندبا الفبای تاریکیدر وصف روشنی بنویسد... .: Weblog Themes By Slide Skin:. ,یونان ...ادامه مطلب

  • سپاهان پرسپولیس

  • به وبلاگ خاطراتم و اشعار مورد علاقه ام خوش آمدید ، امیدوارم مطالب ما برای شما مفید باشدخاطراتم و اشعار مورد علاقه امخاطره و روزمره نویسی رو خیلی دوست دارم و میخوام بعدها به یاد اونا باشم.,سپاهان,پرسپولیس ...ادامه مطلب

  • شعری از سید علی صالحی

  • چه بوی خوشی می‌وزد از سمت آسمانپَرپر هزار و یکی گنجشک بهارزا بر شاخسار بلوطی که بالانشین است و باز پناه جُستن پوپکی پیاله‌ی آبی ... ...دارد از پشت نی‌زار این دامنه صدای کسی می‌آید کسی دارد مرا به اسم کوچک خودم می‌خواند آشناست این هوای سفر آشناست این آواز آدمی آشناست این وزیدن باد خنکای هوا عطر برهنه‌ی بید ... ...سوسن‌ها، سنجدها، باران‌های بی‌سبب و پرندگانِ سحرخیز دره‌ی انار که خوشه‌های شبِ رفته ر,شعری,صالحی ...ادامه مطلب

  • شعری از خیام

  • خاطراتم و اشعار مورد علاقه ام - شعری از خیام شعری از خیام اجزای پياله ای که در هم پيوستبشکستن آن روا نمی دارد مستچندين سر و ساق نازنين و کف دستاز مهر که پيوست و به کين که شکست .: Weblog Themes By Slide Skin:. ,شعری,خیام ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها